سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شرمندگی از جنگ افروزی های آمریکا

ارسال‌کننده : پرزیدنت در : 92/12/20 4:17 عصر

شرمندگی از جنگ‌ افروزی‌ های آمریکا

 

پـرچم وارونـه آمریــکا در دست سربــاز ایــن کشور که روی آن نوشتــه شده است: هیچ پــرچمی انقدر بــزرگ نیست که بتوانــد شرم و خجالت کشتــار مردم بی گنــاه در سراسر جهان را درخـود جای دهد.

 




کلمات کلیدی : سفارت مجازی آمریکا، آمریکا، جنایت، کشتار مردم، سفارت مجازی ایالات متحده، دولت روانی آمریکا

سناتور آمریکایی: حمله اسرائیل به ایران یک بلوف مسخره است

ارسال‌کننده : پرزیدنت در : 92/12/12 12:57 صبح

گفت: یک سناتور آمریکایی جمهوری‌ خواه نوشته است «حمله اسرائیل به ایران یک بلوف مسخره است».
گفتم: خب! دیگه چی؟!
گفت: این سناتور آمریکایی با تأسف نوشته است اسرائیل در مقابله با حزب‌الله لبنان که فقط یکی از گروه‌های مورد حمایت حکومت اسلامی ایران است، موفق نبوده است و آمریکا نباید روی توان اسرائیل برای حمله به ایران حساب کند.
گفتم: یارو یک سگ چلاق داشت،  پرسیدند این سگ چلاق به چه درد می‌خورد و مثلا چگونه می‌تواند کسی را تعقیب کند؟ و یارو گفت؛ من یک فرقون هم دارم و اگر کسی به من حمله کند، سگم را درون آن می‌گذارم و طرف را تعقیب می‌کنیم!

گفت و شنود




کلمات کلیدی : سناتور آمریکایی، جمهوری‌ خواه، گفت و شنود، ایران، آمریکا، اسرائیل، سناتور جمهوری خواه، سناتور آمریکایی جمهوری خواه

تحریم های ناجوانمردانه دولت روانی آمریکا در حق مردم ایران

ارسال‌کننده : پرزیدنت در : 92/9/26 5:33 عصر

یکی از همسایه هامون یک پسر جوانی داشت که به بیماری صعب العلاجی مبتلا شده بود و خانواده این شخص تمام تلاش خود را برای بهبودی این جوان کردند، اوضاع بهبودی خوب پیش می رفت که ناگهان در پی افزایش تحریم های آمریکا و کاهش خدمات تامین اجتماعی، تهیه داروهای جوان سخت شد طوری که بعد از مدتی پدر این شخص دست به دامان همسایه ها شد ولی باز کفاف نداد و پدر بیچاره در نهایت به داروهای بی کیفیت و ارزان قیمت داخلی اکتفا کرد و پس از مدتی جوان و تنها دارایی این خانواده فوت کرد، بعد ها شنیدم که خیلی از بیمارهای خاص و صعب العلاج این مشکل را دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 




کلمات کلیدی : اوباما، سفارت مجازی، جنایت، سفارت مجازی آمریکا در تهران، دولت آمریکا، سفارت مجازی آمریکا در تهران، آمریکا، تروریست، قاتل

آمریکا چگونه مردم جهان را میکشد؟ +تصاویر

ارسال‌کننده : پرزیدنت در : 92/8/11 6:14 عصر

هیچ کس هنوز نمی‌داند که منشاء بسیاری از بیماری‌ها مانند: ایدز، بیماری لژیونری، هپاتیت سی، جنون گاوی، ویروس‌های عامل خونریزی، تب لاسا، سندرم خستگی مزمن و ده‌ها بیماری دیگری که هیچگاه مشخص نشد، چیست ولی می‌توان ریشه این بیماری‌ها را در آزمایشگاه‌های سری ایالات متحده آمریکا کشف کرد.

با نزدیک شدن به سالروز 13 آبان، شور و احساسات ضدآمریکایی مردم ایران دوباره عرصه ظهور پیدا می می کند.

عملکرد دولتمداران آمریکا طی 35 سال گذشته از انقلاب اسلامی ایران همواره ذهنیتی منفی از این کشور را در ذهن مردم ایران باقی گذاشته است.

روایت جنایات آمریکا علیه مردم ایران بدون شک سیاهه ای طولانی خواهد شد، سیاهه ای که ترور، تجاوز، تحریم و حمایت از مخالفان انقلاب تنها بخش کوچکی از آن خواهد بود.

اما در این میان مطرح کردن یه سوال و پاسخ آن می تواند ماهیت دولت آمریکا را بیشتر نمایان کند؛ «آیا آمریکا تنها به ایران ظلم کرده است؟»

بدو ن شک پاسخ این سوال جواب های بیشماری در افغانستان و عراق دارد، کشورهایی که نزدیک به 10 سال در اشغال آمریکا قرار داشته و مردم آن طعم خشونت آمریکایی ها را درک کرده اند.

در همین حال کشورهای بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که حداقل یکبار طعم وحشی گری از نوع آمریکایی را چشیده اند.

بنابر این گزارش،‌ یکی از خطرناک ترین نوع جنایت های آمریکا علیه کشورهای جهان، استفاده و بکارگیری تسلیحات بیولوژیکی و رادیواکتیویته علیه دیگر کشورهای جهان است.

این تسلیحات نه تنها به صورت فروش بمب های شیمیایی به کشورهای همراه سیاست های آمریکا صورت می گیرد بلکه با ورود به موضوعات دارویی، توانایی خطرناکی را در اختیار کشوری قرار داده که بیشترین تعداد جنگ را در سالیان اخیر به دنیا تحمیل کرده است.

در این گزارش به بررسی تسلیحات خطرناک هسته ای و بیولوژیکی ایالات متحده آمریکا می پردازیم؛ کشوری که امروز سعی دارد با نقاب دموکراسی خواهی و تاکید بر گفت و گو محوری، چهره جنایتکار خود را پنهان کند.

آزمایشگاه هایی که برای آمریکا «مرگ» می سازند

نگاهی به پیشینه دولت های نوین آمریکا نشان می دهد که این کشور همواره سعی داشته تکنولوژی هایی را کشف کند که دیگر کشورهای جهان بدلیل مخرب بودن آن فاصله زیادی برای رسیدن به این نوع علوم داشته باشند؛ تکنولوژی هایی که خطر آنها بسیار کشنده تر از سلاح های دارای انفجار است.

«آزمایشگاه های درجه 4» این ها همان آزمایشگاه هایی هستند که دولت آمریکا آنها را در جایگاه خطرناک ترین آزمایشگاه های این کشور قرار داده است.

همان آزمایشگاه هایی که دانشمندان اجیر شده از سراسر جهان در آن در حال تهیه و آزمایش انواع ویروس های خطرناک و مرگ آور هستند.

حادثه یازده سپتامبر و ادعای قربانی تروریسم شدن از سوی دولتمردان آمریکا اما بهانه خوبی بود تا تعداد آزمایشگاه های «درجه 4» در این کشور از پنج به پانزده عدد در سال 2009 افزایش یابد و این افزایش تا امروز نیز داشته باشد.

موضوع نامه های آلوده به سیاه زخم نیز جنجال دیگری بود که می توانست مردم و نمایندگان کنگره آمریکا را قانع کند تا با این ادعا که «دشمن علیه ما تسلیحات بیولوژیک به کار می برد» هزینه هایی را که قرار بود صرف تولید دارو برای مداوا بیماران شود به تحقیق بر روی تسلیحات بیولوژیکی اختصاص دادند.

نتیجه این اقدام این بود که هم اکنون بیش از 400 مرکز تحقیقاتی در درجات امنیت بیولوژیک 3 و 4 در آمریکا فعال هستند که توانایی تولید عواملی همچون باکتری سیاه زخم و فراورده‌های آن را دارند و بیش از چهارده هزار نفر بر روی تولید چنین عوامل خطرناکی کار می کنند که اکثر آنها مربوط به بخش غیر دولتی بوده و برای کسب بودجه مجبورند پروژه‌های مد نظر سیاست‌مداران را هرچه که باشد بپذیرند.

آمریکا چگونه مردم جهان را می کشد؟

هیچ کس هنوز نمی داند که منشا بسیاری از بیماری ها ماننده، ایدز، بیماری لژیونری، هپاتیت سی، جنون گاوی، ویروس‌های عامل خونریزی، تب لاسا، سندرم خستگی مزمن و ده ها بیماری دیگری هیچگاه مشخص نشد ولی می توان ریشه این بیماری ها را در آزمایشگاه های سری ایالات متحده آمریکا کشف کرد.

بنابر این گزارش، نکته مشکوکی که در گزارش های علمی نیز ذکر شده این است که در هشت دهه از قرن بیستم آمار مرگ و میر ناشی از بیماری‌های مسری در آمریکا در حال کاهش بوده است اما به یکباره از سال 1981 تا 1995 این آمار 58 درصد افزایش یافته است.

در کنار این گزارش علمی نگاهی به کارنامه بکارگیری تسلیحات بیولوژیکی توسط آمریکا از سال 1932 تا کنون، به این سوال پاسخ می دهد برخی ویروس های خطرناک و مسری از سوی کدام کشور مدعی تمدن در سطح جهان منتشر می شود.

در سال 1932 اداره خدمات بهداشتی عمومی آمریکا مراحل نهایی بیماری سیفلیس را بر روی 399 سیاه پوست منطقه تاسگک در آلابامای آمریکا آزمایش کرد. بومیان هیچ اطلاعی از اصل موضوع نداشته و تصور می‌کرده‌اند از طرف دولت آمریکا خدمات بهداشتی برای ایشان در نظر گرفته شده است. این بررسی به آزمایش تاسکیگ (Tuskegee Experiment) معروف شد و برای این بود که مشخص شود چقدر طول می‌کشد که انسان در اثر ابتلا به سیفلیس بمیرد. این افراد به سیفلیس مبتلا شده و با مرگ دردآوری از بین رفتند. سیفلیس باعث ایجاد زخم سفتی در ناحیه تناسلی شده و در ادامه عفونت فراگیری بدن را فرا می‌گیرد و بافت‌ها و اعضای بدن تخریب می‌شوند .

آزمایش ویروس سفلیس بر روی سیاه پوستان بی گناه

 

زخم ایجاد شده بر اثر ویروس روی بدن افراد مورد آزمایش


در سال 1940، چهارصد نفر از زندانیان شیکاگو به بیماری مالاریا آلوده شدند تا تاثیر داروهای جدید علیه این بیماری ارزیابی شود. این بیماری به صورت عفونت حاد در بیشتر موارد وخیم و گاهی طولانی و با ویژگی‌های تب متناوب و لرز، کم‌خونی و بزرگی طحال و گاه با ویژگی‌های ساده یا کشنده دیگر خودنمایی می‌کند. اهمیت این بیماری به خاطر شیوع زیاد و مرگ‌ومیر قابل توجه‌است.

در سال 1942، چهار هزار سرباز تحت تاثیر گاز خردل قرار گرفتند. این آزمایش تا 1945 ادامه یافت. این گاز دارای اثرات مخرب بر روی پوست، سیستم تنفسی و دستگاه گوارش بوده و سرطان‌زا است.

در سال 1944، ارتش آمریکا از انسان برای تست ماسک‌های گاز استفاده کرد. افراد در اتاق‌های گاز زندانی شده و در معرض گاز خردل و ائویسیت که ترکیبی سیانوردار است قرار می گرفتند.

در سال 1945، پروژه پیپرکلیپ (Project Paperclip) شروع شد که هدف آن به کارگیری دانشمندان فراری نازی در قبال پیشنهاد امنیت و هویت‌های مخفی به آنها بود. بخشی از این دانشمندان در آزمایشگاه‌های تولید عوامل بیولوژیک به کار گرفته شدند. همچنین در همین سال برنامه اف (Program F) نیز آغاز به کار کرد که تاثیر فلوراید بر سیستم اعصاب مرکزی را بر روی انسان‌ها بررسی می‌نمود.

در سال 1946، تعدادی از بیماران بیمارستان‌های ارتش به عنوان خوکچه آزمایشگاهی برای آزمایش‌های پزشکی ارتش استفاده شدند و برای مخفی کاری بیشتر در گزارش ها لفظ آزمایش به مشاهده و بررسی تبدیل شد.

در سال 1947، طبق اسناد به دست آمده از وزارت دفاع آمریکا (به عنوان مثال سند: Document 07075001, January 8, 1947.) مشخص شد که ارتش آمریکا تاثیر برخی پرتوها را بر روی انسان آزمایش کرده است. در همین سال CIA مطالعاتی بر روی ماده مخدر صنعتیLSD انجام داد و نمونه های انسانی نظامی و غیر نظامی بدون اینکه اطلاعی داشته باشند مورد استفاده قرار گرفتند.

ال. اس. دی. سبب ایجاد اختلال در خلق و خوی فرد می‌شود، شناخت زمان و مکان را مختل ، فرد را دچار خوشی بی‌جا ، خودستایی ، احساس سبکی و بی‌وزنی ، هذیان و افسردگی می‌کند و ممکن است مصرف کننده را به خودکشی و آدم‌کشی بکشاند. با مصرف ال. اس. دی. توهم‌های بینایی و شنوایی دست می‌دهد و اشباح خیالی جای خاصی در ذهن فرد باز می‌کنند.

در سال 1950، وزارت دفاع شروع به انفجار بمب اتمی در برخی مناطق کرد تا نتیجه آن را بر روی ساکنان اطراف محدوده انفجار از نظر پزشکی مطالعه کند. در همین سال برای انجام یک مانور یک کشتی نیروی دریایی، سانفرانسیسکو را با یک بمب باکتریایی سم پاشی کرد و دستگاه‌های ارزیابی مستقر در شهر چگونگی پراکنش این باکتری را ارزیابی کردند. شهروندان بسیاری به بیماری شبه پنومونی مبتلا شدند. به التهاب بافت ریه که یک یا دو طرف قفسه سینه را درگیر می‌کند و معمولا در اثر عفونت ایجاد می‌شود ذات‌الریه، پنومونی یا عفونت ریه گفته می‌شود.

در سال 1951، وزارت دفاع شروع به انجام آزمایش بر روی ویروس‌ها و باکتری‌های مولد بیماری در فضای باز غیر‌آزمایشگاهی کرد که تا 1969 ادامه داشت و مردم مناطق اطراف محل‌های آزمایش تحت تاثیر این عوامل قرار گرفتند.

در سال 1952، بر اساس اسنادی که آلمان منتشر کرده است در این سال آمریکا طی جنگ کره از تسلیحات بیولوژیک استفاده کرد.

در سال 1953، ارتش، ابرهایی از گاز سمی سولفید کادمیوم روی (zinc cadmium sulfide) را بر روی وینیپگ، سنت لوئیس، ویرجنیا، میناپولیس، فورت واین، دره رود مونوکاسی در مریلند و لسبورگ رها کرد. هدف این بود که ببینند گازهای شیمیایی به چه نحوی پخش می‌شوند. در همین سال نیروی دریایی ارتش آمریکا به کمک CIA آزمایش‌هایی را ترتیب داد که ده‌ها هزار نفر در نیویورک و سانفرانسیسکو تحت اثر عوامل منتشر شونده در هوا مانند سراشیا مارسسنس (که موجب عفونت‌های ریوی، ادراری و خونی می‌شود) و باسیلوس گلوبیجی (مرتبط با بیماری سیاه زخم) قرار گرفتند.

همچنین در همین سال CIA پروژه MK ULTRA را شروع کرد که یک برنامه پژوهشی یازده ساله برای تولید و آزمایش داروها و عوامل بیولوژیکی دارای کاربرد در برنامه‌های کنترل ذهن و تغییر رفتار بود. شش مورد از پروژه‌های دست پایینی این پروژه شامل آزمایش این عوامل بر روی انسان‌های بی اطلاع بود.

در سال 1955، CIA در آزمایشی به منظور تست توان خود برای آلوده سازی جمعیت‌های شهری با عوامل بیولوژیک، باکتری خاصی را که از زرادخانه تسلیحات بیولوژیک ارتش گرفته بود در تامپا بای ایالت فلوریدا رها کرد. در همین سال بخش شیمیایی ارتش آمریکا آزمایش‌های جدیدی با استفاده از LSD بر روی بیش از هزار نفر از شهروندان آمریکایی شروع کرد که تا 1958 ادامه داشت.

در سال 1956، ارتش آمریکا پشه‌های ناقل بیماری تب زرد را در ساوانا (Savannah) و آوون پارک (Avon Park) فلوریدا رها کرد و به دنبال هر تست عوامل ارتش در قالب متخصصین بهداشت عمومی تاثیرات را بر روی قربانیان بررسی کردند. ویروس تب زرد به کبد آسیب می‌رساند و یرقان به وجود می‌آورد.

در سال 1960، مجوز انجام تحقیقات بیشتر با LSD در اروپا و شرق دور برای ارتش صادر شد. آزمایش بر روی اروپایی‌ها به نام پروژه THIRD CHANCE و بر روی آسیایی ها با نام پروژه DERBY HAT بود.

در سال 1965، CIA و وزارت دفاع پروژه MK SEARCH را آغاز کردند که برنامه‌ای بود برای توسعه توانایی‌های دستکاری رفتار انسانی از طریق استفاده از داروهای روان گردان.

در همین سال زندانیان زندان ایالتی هولمسبورگ در فیلادلفیا تحت تاثیر دیوکسین قرار گرفتند که از اجزای بسیار سمی عامل نارنجی بود که در ویتنام به کار گرفته شده بود. افراد سپس از بابت ابتلا به سرطان بررسی شدند و مشخص شد که عامل نارنجی می‌تواند موجب بروز سرطان شود.



تاثیر عامل نارنجی بر روی بدن انسان



استفاده آمریکا از عامل نارنجی در ویتنام این بلا را تا نسل ها بعد برای این کشور به یادگار گذاشت



تاثیر عامل نارنجی بر روی انسان های بی‌گناه

در سال 1966، CIA پروژه MK OFTEN را شروع کرد که تست تاثیرات سمی داروهای خاصی بر روی انسان و حیوان بود. در همین سال ارتش در سیستم تهویه مطبوع متروی نیویورک باسیلوس سابتیلیس را رها کرد که عامل اصلی بیماری سیاه زخم می‌باشد. بیش از یک میلیون نفر از شهروندان در معرض این باکتری قرار گرفتند.

در سال 1969، کنگره آمریکا یک بودجه ده میلیون دلاری در اختیار وزارت دفاع قرار داد تا طی پنج الی ده سال عاملی را تولید کند که ایمنی طبیعی در برابر آن کاری از پیش نبرد. چندین سال بعد بیماری ایدز با همان خصوصیات خواسته شده شایع شد.

در سال 1970، آمریکا توسعه و تولید تسلیحات مختص نژاد را تشدید کرد. این سلاح‌های بیولوژیک که شامل عوامل بوجود آورنده بیماری‌های خاصی هستند به گونه‌ای دستکاری شده‌اند که بر روی نژادهای خاصی از انواع بشر عمل می‌کنند در واقع این عوامل برای اهداف قابل انتخاب طراحی شده و گروه های نژادی خاصی را از بین می‌برند.

در سال 1977، بخش رسیدگی به تحقیقات علمی و بهداشتی سنا تایید کرد که 239 منطقه مسکونی طی سال‌های 1949 تا 1969 با عوامل زیستی خطرناک آلوده شده است. برخی از این مناطق مانند سانفرانسیسکو، واشنگتن دی سی، کی وست، پاناما سیتی، میناپولیس و سنت لوئیس بود.

در سال 1981، دولت کوبا اعلام کرد که در اثر حمله بیولوژیک ارتش آمریکا سیصد هزار نفر از اتباع این کشور به تب دنگو مبتلا شده اند که یک بیماری خونریزی دهنده ویروسی است و مبتلایان در اثر شدت خونریزی از پای در می‌آیند.

بیماران مبتلا به تب کنگو که آمریکا آنرا در کشورهای جهان گسترش داد


شوروی طبق اسنادی افشا کرد که آمریکا افرادی را به پاکستان و افغانستان گسیل داشته تا در این دو کشور همه‌گیری تب دنگو ایجاد کنند.

در سال 1983، آمریکا جهت تجهیز عراق در مقابل ایران عوامل و تسلیحات بیولوژیک را در اختیار صدام قرار داد.

در سال 1986، به گزارش کنگره تسلیحات بیولوژیک آمریکا شامل این موارد بود: ویروس‌های دست‌کاری شده، سموم طبیعی و عواملی که از طریق مهندسی ژنتیک تغییر یافته‌اند تا صفات ایمنولوژیکی دیگری داشته باشند و با هیچ کدام از واکسن‌های در دسترس بشر قابل پیشگیری نباشند.

در سال 1987، وزارت دفاع قبول کرد که علی رغم امضای قراردادی که تحقیق و توسعه تسلیحات بیولوژیک توسط دولت آمریکا را ممنوع می‌سازد؛ این تحقیقات در 127 مرکز و دانشگاه پیگیری شده است.

در سال 1990، بیش از هزار و پانصد نوزاد شش ماهه سیاه پوست و اسپانیایی در لوس آنجلس با یک واکسن آزمایشی سرخک واکسینه شدند که هیچگاه قبلابرای استفاده آن در آمریکا مجوزی صادر نشده بود. بعدها پذیرفته شد که به والدین این نوزادان هیچ اطلاعی در این مورد داده نشده بوده است.

در سال 1994، سناتور جان دی راکفلر گزارشی تهیه کرد و عنوان داشت که حداقل به مدت پنجاه سال وزارت دفاع صدها هزار نفر از پرسنل نظامی را برای آزمایش های انسانی و تاثیر دهی عمدی مواد خطرناکی مانند گاز خردل و اعصاب، پرتودهی یونیزه شده، مواد شیمیایی عصبی و مواد توهم زا استفاده کرده است.

در سال 1995، دولت پذیرفت که به جنایاتکاران جنگی ژاپن پیشنهاد داده است که در عوض در اختیار قرار دادن اطلاعات مربوط به تحقیقات تسلیحات بیولوژیک ژاپن، به آنها حقوق و مصونیت از تعقیب اعطا کند.

همین سال دکتر گارس نیکولسون افشا کرد که عوامل بیولوژیک مورد استفاده در جنگ خلیج فارس در هوستون، تگزاس، بوکاراتون و فلوریدا تولید شده و بر روی زندانیان تگزاس آزمایش شده بوده است.

در سال 1997، هشتادو هشت عضو کنگره درخواستی را امضا کردند که خواهان بررسی ارتباط سندرم جنگ خلیج فارس و استفاده از تسلیحات بیولوژیک بود.

در سال 2001، به طور کاملا برنامه ریزی شده نامه هایی حاوی باکتری سیاه زخم به افرادی در آمریکا پست شد.

در سال 2002، ویروس نیل غربی (West Nile virus) در این سال شناسایی شد. این ویروس از خانواده آربوویروس‌ها است که در اثر نیش پشه کولکس، در انسان سبب آنسفالیت یا تورم مغز و مننژیت یا تورم پرده‎های مغز و نخاع می‌شود. اولین بار کانون بیماری تب نیل غربی در پاییز سال 1999 در آمریکا و در ایالت نیویورک مشاهده گردید.

بعدها در نواحی بیشتری از اقیانوس آرام و ایالات کانادا و نواحی از مکزیک، اروپا و ژاپن انتشار یافت. برخی رسانه‌ها گزارش دادند که علایم این ویروس شبیه به علایم فلج اطفال است و این سوال پیش آمد که آیا باز ویروس فلج اطفال در آزمایشگاه تغییر داده شده و به صورت جدیدی در آمده است تا یک عامل بیولوژیک خطرناک دیگر ساخته شود؟ ویروس نیل غربی فقط در افراد پیر و بیمار موجب مرگ و میر می‌شود یعنی افرادی که دولت متعهد و ملزم است با صرف هزینه و تخصیص بودجه‌های مربوطه از ایشان نگهداری کند.

در سال های 2009 و 2010، شیوع ویروس دنگو در پاکستان موجب مرگ و میر فراوانی شد. پشه‌های دنگو پشه‌های طبیعی هستند که حامل ویروس دنگو می‌باشند. تب دنگو با علائمی شبیه به بیماری آنفلوآنزا روی می‌دهد که ابتلا به آن در کودکان و افراد مسن خطرناک است. طی آزمایش‌هایی که در ظاهر برای مبارزه با این پشه انجام شد پشه های دیگری که مهندسی ژنتیکی شده بودند تولید شدند و در سال های 2009 و 2010 در پاکستان رها شدند که نتیجه آن ابتلا به تب دنگو و مرگ و میر هزاران پاکستانی بود. تحقیقات توسط کمپانی بیوتکنولوژی اوکسیتک انگلستان و و مراکز دولتی آمریکا طراحی شده بود. انجام آزمایش برای استفاده از ویروس دنگو به عنوان سلاح بیولوژیک توسط آمریکا به دهه چهل بر می گردد و در دهه پنجاه آزمایش‌هایی بر روی انسان انجام گرفته است.

این ها البته تنها گوشه ای از قتل عام ها و جنایت های افشا شده آمریکا و استفاده از سلاح های بیولوژیکی است که از سوی رسانه ها و مقامات دیگر کشورها خبری شده است.

وقتی آمریکا به مردم خود هم رحم نمی کند

اما تنها مردم دیگر کشورهای جهان قربانی این طرح های وحشیانه و خطرناک نیستند.

نکته بسیار مهم این است که ارتش آمریکا در طول دهه‌های گذشته برای دست‌یابی به این تسلیحات علاوه بر شهروندان نظامی خود حتی شهروندان غیرنظامی از همه جا بی‌خبر آمریکایی را نیز به عنوان نمونه‌های آزمایشگاهی به کار گرفته و از آنان به صورت حیوانات آزمایشگاهی برای تست عواملی همچون گاز خردل، گاز اعصاب، داروهای روان‌گردان، باکتری‌ها و ویروس‌های گوناگون استفاده کرده است که در ادامه به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت.

یادآوری این جنایات نشان می دهد دولت که مسلح به پیشرفته‌ترین نوع این سلاح‌هاست و علی رغم تعهدات بین‌المللی هم اکنون نیز تحقیقات مرتبط را ادامه می‌دهد و حتی در حق شهروندان خود اعم از کودکان و زنان و بیماران نیز اغماضی ندارد تا چه اندازه می‌تواند برای دیگر ملت‌ها خطرناک و عاری از هرگونه نگاه انسانی باشد.

آزمایش‌های مرتبط با تسلیحات و عوامل بیولوژیک در آمریکا چیز جدیدی نیست و حداقل به دهه سی میلادی بر می‌گردد. در طی جنگ سرد هزاران شهروند آمریکایی قربانی آزمایش‌های پرتو دهی در مرکز انرژی اتمی و دیگر مراکز دولتی شدند و حتی بعد از امضای معاهده بین‌المللی منع آزمایش‌ها و تولید تسلیحات و عوامل بیولوژیک در سال 1972 این کار در آمریکا ادامه یافت و چنانکه اشاره شد بعد از یازده سپتامبر 2001 به یک جهش بزرگ ناگهانی و سوال برانگیز نیز دست یافت.

در سال 2001 سندی از وزارت دفاع آمریکا به دست آمد که نشان می‌داد در طی سال‌های 1962 تا 1973 هزاران سرباز آمریکایی به طور عمدی در معرض عوامل شیمیایی و بیولوژیک قرار گرفته‌اند. عواملی مانند گاز اعصاب، گاز سارین، باکتری ای کولای (E-coli)، باکتری باسیلوس گلوبیجی (Bacillus globigii)، سیاه زخم و طاعون بر روی افراد بی‌خبر که هیچ حفاظتی هم نمی‌توانستند از خود انجام دهند روی داده است. جالب توجه است که این گزارش فقط دو روز پس از حملات یازده سپتامبر پخش شد و در آن بحبوحه هیچ‌گونه توجهی را به خود جلب نکرد.

این گزارش نشان می دهد که دولتمردان آمریکا نه تنها به مردم جهان بلکه به مردم و سربازان خود نیز رحم نمی کنند و آنها را قربانی اهداف کثیف و جناریتکارانه خود خواهند کرد.

بنابر این گزارش، حال جالب است که برخی جریان های سیاسی بدون توجه به این سابقه تاریک و مخوف آمریکا برای سلطه بر کشورهای جهان و کشتار مردم بی دفاع، در آستانه 13 آبان و روز مبارزه با استکبار از حذف شعار مرگ بر آمریکا دم می زنند.

نگاهی به جنایات های اینچنینی آمریکا در کنار هزاران جنایت علیه ملت ایران اثبات می کند که چرا مردم آمریکا همواره نسبت به آمریکا بی اعتماد هستند.

منبع: Jahan News




کلمات کلیدی : ایدز، بیماری لژیونری، هپاتیت سی، جنون گاوی، ویروس‌ های عامل خونریزی، تب لاسا، سندرم خستگی مزمن، آمریکا، جنایات، بیماری

فرهنگ غربی، خشونت پرور و ذاتاً تروریستی است

ارسال‌کننده : پرزیدنت در : 91/5/28 5:19 عصر

فرهنگ غربی، خشونت‌ پرور و ذاتاً تروریستی است
فرهنگ "سیاست مدرن" در غرب، فرهنگ "تروریست‌ پرور" است، این فرهنگ بود که بمب هسته‌ای و شیمیایی و میکروبی منفجر ‌کرد. در جهان به ‌اصطلاح مدرن، التهاب و بی‌ثباتی و ناامنی به‌طرز بی‌سابقه‌ای در تاریخ بشر، نهادینه شده است. هر لحظه امکان دارد بمبی در گوشه‌ای از دنیا منفجر شود یا هر شبی ممکن است هواپیماها و تانک‌های اشغال‌گران وارد خانه‌ی شما شوند.

به گزارش جهان، متن پیش رو، ویراسته‌ گفتاری است از استاد حسن رحیم‌ پور (اَزغَدی) که اردیبهشت‌ماه ‌90 در هیئت تخصصی «مفهوم‌شناسی و مبانی نظری تروریسم» همایش بین‌المللی «ائتلاف جهانی علیه تروریسم برای صلح عادلانه» ارائه شد.  

 
1. امروز، بیش از هر وقت دیگر، به تعریفی دقیق از "تروریسم" نیازمندیم؛ چون درست در لحظه‌ای که ما و شما درباره تروریسم گفت‌وگو می‌کنیم، هزاران هزار جوان مسلمان در زندان‌هایی که مستقیم یا با واسطه، متعلق به ارتش‌های اشغال‌گر آمریکا، ناتو و "صهیونیسم" است، با برچسب "تروریسم"، شکنجه می‌شوند و زنان و مردان جوان مسلمان، به دست رژیم‌های دیکتاتور، سکولار و دست‌نشانده از مراکش تا اردن، بحرین، یمن و سایر حکومت‌های دست‌نشانده، به ‌نام "تروریست" و به جرم مبارزه با استبداد و امپریالیسم، شکنجه می‌شوند. هم‌چنین گروه‌هایی که ارتش‌های اشغال‌گر غربی در عراق، افغانستان، پاکستان، لبنان، سوریه و... سازماندهی کرده‌اند، هم‌زمان مشغول ترور مردم بی‌گناه در کوچه و خیابان هستند و این ترورها را به ‌نام "اسلام" می‌نویسند. 


مدتی پیش، وقتی رسانه‌های غربی به ‌طور ناگهانی اعلام کردند اسامه ‌بن‌لادن را در پاکستان کشتند، به پروژه‌ای فکر کردم که غرب از سپتامبر 2001 آغاز کرد و در ظرف یک‌ دهه تا امروز، میلیون‌ها انسان را به خاک و خون کشید. در دهه‌ی گذشته، شاهد سناریویی تروریستی و وحشیانه علیه اسلام و مسلمین بودیم. ترور "اسلام" و ارعاب "مسلمین"، هدف پروژه 11 سپتامبر تا امروز بوده است. 


بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، خطر ریزش و فروپاشی رژیم‌های دیکتاتور، سکولار و دست‌نشانده‌ی غرب در جهان اسلام، از شمال آفریقا تا خلیج فارس و از شرق آسیا تا آسیای میانه به ‌وجود آمد و احتمال برافروختن انقلاب‌های اسلامی زنجیره‌ای پدیدار شد؛ انقلاب‌هایی به ‌نام خدا، نه با رویکرد سوسیالیستی، نه لیبرالیستی و نه ارتجاع مذهبی. 


وقتی خطر این انقلاب‌ها جدی شد، پس از فروپاشی کمونیسم، "اسلام" را به ‌مثابه راه رهایی ملّت‌ها، رقیب و آلترناتیو اصلی غرب شناختند؛ پس باید آن ‌را هم سرکوب و هم بدنام می‌کردند. 

دو ساختمان در نیویورک به ‌طرز مشکوکی منفجر می‌شود. هیچ دادگاهی تشکیل نشده و هیچ سندی ارائه نمی‌دهند. هم‌چنین تا امروز، به هیچ کمیته‌ی حقیقت‌یاب مستقل و بی‌طرفی، اجازه تحقیق درباره‌ی این مسئله را نمی‌دهند. ناگهان اعلام می‌کنند عامل این انفجارها، شخصی مسلمان بوده که در افغانستان مخفی شده است. 


گروهی که غرب و متحدان عرب آن، علیه ارتش شوروی در افغانستان سازماندهی و تجهیز کرده و تا چندی پیش "مسلمانانی خوب" بودند، ناگهان به "مسلمانان بد"، تبدیل می‌شوند و نماینده‌ی اصلی اسلام در سراسر جهان اعلام و معرفی می‌شوند!! آنان را نماینده و سخن‌گوی اصلی اسلام در جهان تعریف کردند و هرگز معلوم نشد که انفجارهای نیویورک چگونه انجام شد و بن‌لادن، چه وقت و چگونه کشته شد! و آیا کشته شد یا مرد و یا هیچ کدام؟ به ‌تازگی یا چند سال پیش؟ ابتدا و انتهای پروژه‌ی 11 سپتامبر، کاملاً مشکوک و مبهم است. نه ابتدا و نه انتهای آن، هرگز شفاف نشده و نخواهد شد.

صورت‌ مسئله در رسانه‌های غرب و در سطح جهان، تغییر یافت؛ در ‌ازای دو ساختمان، دو کشور اسلامی را بمباران و اشغال کردند، میلیون‌ها مسلمان را آواره کردند و صدها هزار نفر را کشتند.

هم‌چنین ده‌ها هزار زن و مرد مسلمان را زندانی و شکنجه کرده و به آنان تجاوز کردند. غارت منابع ملی و ساختن پایگاه‌های دائمی نظامی را در کشورهای اسلامی، تشدید کردند، بمباران‌های رسمی مردم در مرزهای افغانستان و پاکستان و عراق، همه روزه شد. انفجارهای تروریستی را علیه مردم بی‌گناه در کوچه و خیابان برای سال‌ها و سال‌ها آغاز کردند. کل صورت مسئله را به مسئله‌ی یک گروه و یک شخص تبدیل کرده و فریب رسانه‌ای بزرگ آغاز شد تا آدمیان نپرسند چه اتفاقاتی در کشورهای اسلامی می‌افتد؟ 


به اسلام، اهانت می‌کنند، قرآن می‌سوزانند، از پیامبر اسلام (ص) کاریکاتور می‌کشند و همه به ‌نام آزادی بیان!! صورت می‌گیرد. ده‌ها هزار مسلمان، شکنجه و تیرباران می‌شوند، حجاب زنان مسلمان اروپایی را ممنوع اعلام می‌کنند. تا ده سال بعد، نه بن‌لادن در افغانستان پیدا می‌شود و نه پس از ده سال، طالبان و القاعده، ضعیف می‌شوند، اما اشغال‌گران هر روز و هم‌چنان آدم می‌کشند. 


ناگهان اعلام می‌کنند به ‌روشی تروریستی، توانستیم بن‌لادن را در پاکستان بکشیم و سر تروریسم را زدیم؛ ولی باید به اطلاع مسلمانان برسانیم که بدنه قوی‌تر شده و سرهای دیگری نیز دارد! بنابراین قتل، غارت، اشغال و شکنجه هم‌چنان ادامه خواهد یافت. 


شکنجه‌گر یا پلیس بد می‌گوید: «همه‌ی مسلمانان تروریست‌اند»؛ اما پلیس خوب می‌گوید: «نه، همه‌ی مسلمانان تروریست نیستند؛ ولی همه‌ی تروریست‌ها مسلمان‌اند. پس بین مسلمان‌ها نیز آدم‌های خوب پیدا می‌شود».  سپس معیاری برای آزمودن و تشخیص مسلمان خوب از مسلمان بد اعلام می‌کنند: ما کشورهای‌شان را اشغال کرده، به ‌ناموس‌شان تجاوز می‌کنیم و منابع ملی آنان را به غارت می‌بریم. اگر تسلیم شدند، استثنائاً "مسلمان خوب" هستند؛ و اگر نه طبق قاعده، "تروریست" هستند.


رژیم‌های دیکتاتور و سکولار وابسته به غرب در مصر، تونس، بحرین، یمن، اردن، مراکش و بعضی دیگر از کشورها در آسیای میانه و خاورمیانه و شمال آفریقا، مشغول شکنجه‌ی مردم و جوانان مسلمان هستند؛ اما هم‌چنان اسلام، "تروریسم" است. 


مسلمانان را از شمال آفریقا تا شرق آسیا، از آسیای میانه تا بالکان، بکشید و شکنجه و غارت‌ کنید و در همان حال، آنان را "تروریست" بنامید تا نه ‌تنها تسلیم شوند، بلکه شرمنده نیز باشند و فکر "مقاومت" را به ‌سر راه ندهند، حتی "حکم جهاد" را از قاموس خود، حذف کنند؛ جهادی که برای مهار خشونت، استبداد و امپریالیسم آمده است، باید فلج شود و جهاد قلابی برای مسلمان‌کشی باید احیاء گردد!! 


"بنیادگرایی" و "تروریسم" را برای شرمنده‌سازی حریفان سیاسی در سراسر جهان، به برچسب سیاسی تبدیل می‌کنند، نوعی پیش‌داوری ایدئولوژیک و تبلیغاتی برای نشنیدن استدلال و سخنان مسلمانانی که بیش از یک قرن است تحت اشغال، استعمار و استبداد‌های وابسته به غرب می‌باشند. 


از 11 سپتامبر تا ترور بن‌لادن، پروژه‌ای را آغاز کردند که به ‌نام آن، میلیون‌ها مسلمان، تا کنون به اشکال گوناگون ترور شده‌اند. 


اگر همین امروز، از "تروریسم"، تعریفی دقیق، کالبدشناسانه و مینیاتوری ارائه نکنیم، دستمان از جنبه "سیاسی"، باز است؛ اما از نظر "حقوقی"، بسته خواهد بود. اگر تروریسم را زیر میکروسکوپ بگذاریم، رسانه‌های غرب، همواره تروریسم را به ‌گونه‌ای معنا می‌کنند که طرف مخالف‌ آنان، در هر حال، "تروریست" از آب درآید. هدف‌ آنان ارعاب مخالفان، سرکوب مقاومت‌ها و منفعل‌سازی و شرمنده‌کردن ملت‌هایی است که تحت اشغال قرار دارند؛ هر کس "مقاومت" کند، "تروریست" است. 


این شیوه‌ای تروریستی در تعریف "تروریسم" است. تروریسم را چگونه تعریف کنیم که نتوانند آن‌ را از نظر حقوقی، تفسیر به رأی کنند و بتوان آن را در هر دادگاه بی‌طرف، ردیابی، افشاگری و مجازات کرد. امروز، کدام دادگاه بی‌طرف در روابط بین‌الملل وجود دارد؟ دادگاه لاهه؟! این دادگاه فقط برای حاکمان یا دیکتاتورهایی طراحی شده که تاریخ ‌مصرف‌شان برای غرب گذشته است و یا در ‌برابر ارباب سابق، سرکشی کنند و در غیر این صورت، برای تهدیدهای جدید و مخالفان غرب به‌ کار می‌رود. دادگاه لاهه، هنگامی "دادگاه" می‌شود که جورج ‌بوش، تونی ‌بلر و سران صهیونیسم را به اتهام جنایات جنگی و به ‌دلیل قتل ‌عام میلیون‌ها مسلمان در افغانستان، عراق، فلسطین و لبنان به محاکمه بکشاند.

اگر تروریسم را "ارعاب و کشتار افراد بی‌گناه به روش ناجوان‌مردانه" بدانیم، تعریف ما شامل دو قید خواهد بود، خواهش می‌کنم به این دو قید، توجه کنید: "ارعاب و کشتار افراد بی‌گناه" به روش "ناجوانمردانه".


قید اول این است که قربانیان آن با هیچ توجیه قانونی، مستحق مرگ یا وحشت نبودند و قید دوم آن که روش ارعاب و کشتار، "ناجوانمردانه" بوده است. اگر تروریسم، این است، هر مسلمانی می‌داند که این عناوین در شریعت اسلام، همواره جزء محرمات بوده است. قتل نفس و ارعاب مردم و روش غیراخلاقی در مبارزه، سه حرام شرعی و خط قرمز در سنت اسلامی و قرآنی و در مکتب اهل‌بیت پیامبر(ص) است.


2. روابط کنونی حاکم بر جهان در عرصه‌ی بین‌الملل، "تروریست‌پرور" است. تروریسم دولتی، شیوه اشغال‌گران است و بدین وسیله فرهنگ "ترور" را جهانی کرده‌اند. "تروریسم دولتی"، منشأ "تروریسم ضد دولتی" می‌شود. تروریسم امپریالیستی اشغال‌گرانه آمریکا، ناتو و اسرائیل در جهان، بسترسازی برای "تروریسم بین‌الملل" بوده است. قوانین بین‌الملل و قطع‌نامه‌ها و ترکیب شورای امنیت را یک‌ طرفه، ناقص و غیرمنصفانه بسته‌اند و به همین شیوه نیز اجرا می‌کنند. توزیع قدرت در نهادهای بین‌المللی، ناعادلانه، جانب‌دارانه و تروریست‌پرور است. 


وقتی توزیع قدرت، غیرمنصفانه باشد، روش‌های مقاومت علیه "قدرت" به ‌سوی خشونت، تمایل پیدا می‌کند و قدرت، "ضد قدرت" را می‌پروراند. 


تا وقتی آمریکا و ناتو هر زمانی و به هر سرزمینی که بخواهند هجوم می‌آورند، تا وقتی مسلمانان از چچن و کشمیر تا بالکان و بوسنی تحت ستم و تحقیراند، تا وقتی رژیم‌های وابسته به غرب، مشغول دیکتاتوری و شکنجه جوانان مسلمان هستند، نبرد و مبارزه، ادامه خواهد یافت؛ هر چند نامش را "تروریسم" بگذارید. هیچ ‌کس به ‌سبب یک نام، از حق خود دست نمی‌کشد. در ‌این میان، تنها تروریست‌های واقعی‌ هستند که سوء‌استفاده می‌کنند و سوار بر موج خون و خشونت به پیش می‌روند؛ بمباران دائم مردم پاکستان و افغانستان، شکنجه‌ نهادینه‌شده صهیونیست‌ها علیه فلسطینی‌ها، جنگ‌های تجاوزگرانه‌ی شش دهه‌ی گذشته علیه لبنان و مصر و سوریه و اردن توسط صهیونیست‌ها و ارتش‌های غربی، اشغال و کشتار و غارت و شکنجه در عراق و افغانستان و آن چه ارتش‌های غربی در لیبی و سپس سوریه انجام می‌دهند و هم‌چنین بمب‌گذاری‌های خیابانی در عراق و پاکستان علیه مردم بی‌گناه که تا قبل از این هرگز سابقه نداشته است.


مردم شیعه و سنی در عراق و افغانستان، بیش از هزار سال است که در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند؛ ولی تنها ده سال است که در مساجد و حسینیه‌ها بمب منفجر می‌شود؛ دقیقاً از تاریخی که ارتش‌های غربی وارد عراق و افغانستان شده‌اند. در هزار و اندی سال گذشته، مگر ما شیعه و سنی نداشتیم؟ مردم مسلمان هزار سال است که در کنار یکدیگر زیسته‌اند؛ ولی ناگهان بمب‌گذاری‌های تروریستی در کوچه و خیابان و بازار آغاز شد. 


نظام بین‌الملل و بافت شورای امنیت نیز بر بنیان ارعاب و تروریسم بنا شده است. وقتی "حقّ وتو" را به دارندگان سلاح کشتار جمعی و بمب اتم می‌دهند، همه باید بفهمیم که "فرهنگ ترور" بر جهان، حاکم است؛ یعنی هر کشوری که قدرت کشتار بیش‌تر دارد، در یک طرف و بقیه، همه‌ی ملّت‌ها و دولت‌های جهان در طرف دیگر ترازو قرار می‌گیرند. 


مگر "فرهنگ ترور" چیست؟ توزیع قدرت جهانی، نه براساس دموکراسی جهانی، بلکه بر اساس مالکیت بمب اتم؛ این همان فرهنگ ترور است. 


3. فرهنگ سیاسی مدرن غرب، نوعی "بنیادگرایی ماتریالیستی تروریست‌پرور" است. فرهنگ سیاسی مدرن غرب، ارزش‌های سکولار، از اساس، خشونت‌ساز است؛ و روش‌های غیراخلاقی را در سیاست، موجّه کرده است. به نقطه‌ی آغاز سیاست مدرن در غرب باز گردیم، به لحظه‌ای که سیاست و قدرت، "سکولاریزه" و دنیوی شد. به کلمات امثال «ماکیاولی» و «هابز»، پدران فلسفه‌ی سیاسی سکولار و مدرن، توجه کنید که چه طنین وحشیانه و خشنی دارد. یکی، از مناسبات سیاسی و انسان، "قداست‌زدایی" کرد و دیگری، انسان را ذاتاً گرگ انسان نامید. این، آغاز فرهنگ ترور در عصر مدرن و آغاز تئوریزه‌ شدن "خشونت در سیاست" است. شعارهایی از این قبیل که "سیاست بین‌الملل، علم است و از اخلاق، جداست یا سیاست از شریعت الاهی جداست"، نطفه‌ی تروریسم را بست.


"تروریسم مدرن"، روزی متولد شد که ماکیاولی در کتاب شهریار نوشت: «طریق عمل سیاسی بیش از دو راه ندارد: یکی، رفتار منطبق با قوانین و اخلاق که ویژه‌ی انسان است؛ ولی موفق و کارآمد نیست و شهریاران جهان را به هدف نمی‌رساند و دیگری، از راه اعمال زور و ترس که طریق حیوانی است؛ ولی چون شهریاران را به هدف می‌رساند، باید آن‌ را برگزید». 


ماکیاولی می‌گوید: «همه می‌دانند که چه نیکوست صاحبان قدرت در جهان، صادق در گفتار و درست‌کردار در رفتار و وفادار به پیمان‌ها باشند، ولی با این شیوه‌ها نمی‌توان به قدرت رسید و در قدرت ماند. قدرت‌های اصلی در اختیار کسانی می‌ماند که با نیرنگ و دروغ پیروز شوند. به‌ خصوص، در تغییر‌دادن حالت و قیافه برای ریاکاری و سخن‌گفتن در مذمّت کاری که می‌کنند، باید مهارت کافی داشته باشند.» 


هم‌چنین او به صاحبان قدرت و رسانه در غرب آموخت که علیه تروریسم و به نفع صلح و به نفع دموکراسی و آزادی شعار دهند و در همان حال، "تروریسم" را در دنیا رایج و نیز دموکراسی‌های مردمی را سرکوب کنند.


ماکیاولی می‌گوید: «پادشاه مآل‌اندیش می‌داند که هیچ پادشاهی برای بدقولی خود ضرر نکرده است. شهریاران جهان نباید بر سر قول و عهدها بمانند، بلکه باید ترس را چنان عاقلانه مستقر کرده که بتوانند ملّت‌ها را کنترل کنند. با ترس می‌توان بر بشریت حکومت کرد، نه با محبّت».


فرهنگ "سیاست مدرن" در غرب، فرهنگ "تروریست‌پرور" است، این فرهنگ بود که بمب هسته‌ای و شیمیایی و میکروبی منفجر ‌کرد. در جهان به ‌اصطلاح مدرن، التهاب و بی‌ثباتی و ناامنی به‌طرز بی‌سابقه‌ای در تاریخ بشر، نهادینه شده است. هر لحظه امکان دارد بمبی در گوشه‌ای از دنیا منفجر شود یا هر شبی ممکن است هواپیماها و تانک‌های اشغال‌گران وارد خانه‌ی شما شوند. 


هم "قتل و ارعاب بی‌گناهان" و هم "روش‌های ناجوان‌مردانه" که دو قید "تروریسم" بوده، تحقق یافته است. به ‌جای آن که به دنبال جوجه‌تروریست‌ها بگردید، در پی "پدران تروریسم" باشید. 


تبعیض در مواجهه با جنبش‌های کنونی مردم مسلمان در شمال آفریقا و خاورمیانه را بنگرید. در سوریه، ناگهان غرب، طرف‌دار حقوق مردم می‌شود. در مصر، تونس، اردن، بحرین، یمن، مراکش و الجزایر، غرب در کنار حکومت‌ها و علیه مردم است، اما در لیبی، وارد عملیات نظامی می‌شود. این در حالی است ‌که حکومت لیبی سال‌هاست که دیگر انقلابی نیست و مواضع ضد ‌غربی ندارد. تسلیم شده و حتی حاضر شده بود که اسرائیل را به رسمیت بشناسد، ولی در بحرین و یمن، غرب به نفع حکومت و علیه مردم، به دست‌نشانده‌ی خود در رژیم آل‌سعود و رژیم بحرین، دستور جنگ و حتی اشغال نظامی می‌دهد. این تجسم ماکیاولیسم و دامن ‌زدن به خشونت در غرب آسیای اسلامی (خاورمیانه) است. 


در فلسفه‌ی سیاسی دنیامحور و غیر‌اخلاقی "مدرن"، اصالت با جنگ است؛ زیرا جنگ آنان را به قدرت و ثروت می‌رساند. "صلح" صرفاً، فاصله‌ی بین دو جنگ است و در اساس، چیزی بیش از آتش‌بسی موقت برای تجدید قوا و سپس جنگ و اشغالی دیگر نیست. اگر یک گام به عقب باز گردیم، به بنیاد هستی‌شناختی و فلسفی ترور می‌رسیم.


4. "انسان‌شناسی مادی" و "هستی‌شناسی سکولار"، خشونت‌پرور و ذاتاً تروریستی است. وقتی جهان هستی، فاقد مبدأ و معاد الاهی و بی‌ سر و ته دانسته شود، انسان، "بلاتکلیف" شده و زندگی او بی‌معنا و عبث خواهد بود. وقتی زندگی فاقد "معنویت" شود، اخلاق، عدالت و حقوق بشر صرفاً الفاظی تبلیغاتی می‌شوند؛ برخورد ابزاری با کلمات.


در "انسان‌شناسی سکولار"، مسئولیت الاهی و روح الاهی انسان بی‌معنا می‌شود. "اخلاق"، نسبی، شخصی و قراردادی شده و "خودمحوری"، نظریه‌پردازی و توجیه و بلکه تقدیس می‌شود. "قدرت، ثروت و لذّت"، اصالت یافته و "خدا، آخرت و عدالت" به حاشیه می‌رود. "کرامت انسان"، بازی‌چه شده و جان انسان، ارزان می‌شود. نفرت، جنگ و رقابت غیراخلاقی در شخصیت انسان‌ها و در روابط بین‌الملل، اصالت می‌یابد. خدمت به انسان‌ها، احمقانه یا ریاکارانه دانسته می‌شود. "برابری و برادری" رویا گشته و جهان، زشت و بی‌معنا می‌شود، پس چرا انسان، زیبا باشد؟


وقتی "اصالت لذّت و منفعت"، مبنای "علوم ‌انسانی" شده و فلسفه‌ی معطوف به قدرت و ثروت، بنیاد "علوم ‌اجتماعی" و "ایدئولوژی‌های مادی مدرن" شود، "تروریسم"، دقیقا در آن لحظه، متولد شده است. 


اما در انسان‌شناسی قرآن و اسلام چه می‌بینید؟ روح انسان، نفخه‌ی رحمانی و موجودی الاهی است؛ گران‌ترین و مقدس‌ترین پدیده بر روی زمین. 


قرآن می‌فرماید: قتل یک انسان بی‌گناه، برابر با قتل هفت میلیارد انسان است. زندگی، امانت خداست و حفظ و دفاع از زندگی، "تکلیف شرعی" است. خدمت به انسان‌ها، راه نزدیکی به خداوند است. اهانت به انسان‌ها و خشونت علیه آنان، گناه کبیره و نابخشودنی است. "جهاد" در این فرهنگ، برای مهار خشونت، حذف اشغال‌گری، دفاع از حقوق مادی و معنوی انسان‌های بی‌گناه و ملّت‌های تحت ستم و اشغال است. 


اسلام از آن جا که ضد خشونت و مدافع زندگی و کرامت انسان است، جهاد و قصاص را واجب کرده زیرا "قصاص" برای دفاع از "زندگی" است. در "جهاد" نیز اخلاق جنگی و حقوق اسیران و شکست‌خوردگان را واجب و شکنجه و هتک‌ حرمت و قتل اسیران را حرام کرد. 


خداوند برای مهار اشغال‌گری و تروریسم، "جهاد" و "قصاص" را واجب کرد. جنبش‌های پارتیزانی ضد اشغال‌گر، گروه‌های آزادی‌بخش و مبارزان علیه استعمار و استبداد، علیه ستم و تحقیر انسان، علیه پدران خشونت و در خدمت بشریت، عمل می‌کنند و مبارزه‌ی آنان مقدس است زیرا آدم‌کشان و متجاوزان را مهار می‌کنند. 


"اسلام‌شناسی غربی"، اسلام‌شناسی دروغین است. اسلام را باید از متن اسلام شناخت. اسلام، هر نوع تهدید علیه جان بی‌گناهان و امنیت عمومی را مصداق "محاربه" دانسته و مستحق مجازات شدید می‌داند. اسلام، جهاد علیه اشغال‌گران را واجب و مایه‌ی عزت خواند؛ ولی "جهاد" روش دارد.

جهاد قرآنی، کشتار بی‌گناهان نیست. اسلام به ‌دنبال پیروزی غیراخلاقی حتی بر دشمن بی‌اخلاق نیست. مبنا و هدف سیاست اسلامی، اخلاق و اخلاقی است. قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى». حتی در‌ برابر دشمن بی‌اخلاق، شما بی‌اخلاق نباشید. دشمنان شما، معلم شما نیستند. آنان بی‌گناهان را می‌کشند ولی شما نکشید. مبادا دشمنی با آن کسان، شما را برانگیزاند تا از مرزهای عدالت، عبور کنید و حقوق دشمن و اخلاق را زیر پا بگذارید. در همه‌ی لحظات شکست یا پیروزی، حقوق، اخلاق و عدالت را پاس دارید و حرمت نهید؛ این است فرمان اسلام. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

 




کلمات کلیدی : تروریست، نروریسم، فرهنگ غربی، آمریکا، سفارت مجازی، استاد حسن رحیم‌ پور

<      1   2